روزی مرد کوری روی پلههای ساختمانی نشسته و کلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار داده بود. روی تابلو خوانده می شد: �من کور هستم لطفا کمک کنید.�
روزنامه نگار خلاقی از کنار او می گذشت؛ نگاهی به او انداخت. فقط چند سکه در داخل کلاه بود.. او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون اینکه از مرد کور اجازه بگیرد، تابلوی او را برداشت، آن را برگرداند و اعلان دیگری روی آن نوشت و تابلو را کنار پای او گذاشت و آنجا را ترک کرد. عصر آن روز، روز نامه نگار به آن محل برگشت و متوجه شد که کلاه مرد کور پر از سکه و اسکناس شده است. مرد کور از صدای قدمهای او خبرنگار را شناخت و خواست اگر او همان کسی است که آن تابلو را نوشته بگوید ،که بر روی آن چه نوشته است؟ روزنامه نگار جواب داد: چیز خاص و مهمی نبود، من فقط نوشته شما را به شکل دیگری نوشتم؛ لبخندی زد و به راه خود ادامه داد. مرد کور هیچ وقت ندانست که او چه نوشته است ولی روی تابلوی او خوانده می شد:
� امروز بهار است، ولی من نمیتوانم آنرا ببینم !!!!! �
وقتی کارتان را نمی توانید پیش ببرید، استراتژی خود را تغییر بدهید؛ خواهید دید بهترین ها ممکن خواهد شد؛ باور داشته باشید هر تغییر بهترین چیز برای زندگی است.
حتی برای کوچکترین اعمالتان از دل، فکر، هوش، و روحتان مایه بگذارید؛ این رمز موفقیت است.... لبخند بزنید!
سلام خیلی قشنگبود مخسی خبر دادی
خواهش
سلام .
ممنون از حضورت عزیز.
منم قبول دارم هر جور میشه باید به هدف رسید البته از راه درستش را میگم.
انسان باید هوشش را همه جا به کار بگیره
سلام
خواهش میکنم
ممنون که نظر دادی
ممنون از تبریک
خواهش میکنم
ممنون از حضورت
سلام نوشته ات خیلی زیبا بود وصدرصد تاثیرگذار
به منم سربزنی خوشحال میشم
سلام
ممنون
حتما میام
سلام شما هم باافتخار لینک شدی
خوشحال میشم نظریادت نره
راستیبه وب bikas18.mihanblog.comمن هم ۱سر بزن
سلام
ممنون
چشم.حتما میام
سکوت تلخ مرا گریه های ریز ریز باران تلافی می کند
التماسی سرد وجودم را آتش می افکند
به حرمت فاصله ها آواز قلبم را به قاصدک ها می سپارم
چشمانم را می بندم، شاید خیال تو مهمانم شود
عجب!
خیالت به سراب ذهنم قدم نمی گذارد
شاید روزی برای همیشه تو را به فاصله ها بخشیدم
و همچون تو اشک باران را نادیده گرفتم
همچون تو صدای قلب ها را نشنیدم
تنها به جرم محبت؟؟!!
سلام
ممنون از شعر زیبا وحضور گرمتون
داستان زیبا و تاثیر گذاری بود
موفق باشی دوست عزیز
ممنون از حضورت
سلام چه قالب زیبایی برای وبت ونظراتت انتخاب کردی تبریک میگم
مرسی
سلام
خوشحال شدم که به وبم اومدید...
امیدوارم باز هم افتخار بدید....
موفق باشید
سلام
حتما
ممنون از حضورت
س ی ل ا م
اومدم بگم آپم واین آپ درموردخودم هست خوشحال میشم بیای ونظرتو بگی
پس
زود
تند
سریع
بدوبیا که منتظرم
[گل]
سلام
اومدم
من
پری گوچک غمگینی را
میشناسم که در اقیانوسی مسکن دارد
و دلش را در یک نیلبک چوبین
مینوازد آرام، آرام
پری کوچک غمگینی
که شب از یک بوسه میمیرد
و سحرگاه از یک بوسه به دنیا خواهد آمد.
((فروغ فرخزاد))
ازبابت شعر و حضور گرمت ممنون
سلام
مطلی زیبایی بود و قابل تامل
موفق باشید
سلام
ممنون
سلام
پست قشنگ وتاثیر گذاری بود موفق باشی.
در ضمن احضورت در وبلاگم خوشحال شدم ممنون از نظرت .
باز هم منتظر حضور گرمت خواهم بود.
سلام
ممنون
خواهش میکنم
حتما میام
[گل][گل][گل][گل]
[گل][گل][گل][گل]
[گل][گل][گل][گل]
[گل][گل][گل][گل]
[گل][گل][گل][گل]
[گل][گل][گل][گل]
[گل][گل][گل][گل]
[گل][گل][گل][گل]
[گل][گل][گل][گل]
[گل][گل][گل][گل]
سلام آبم زود
تند
سریع
بدو بیا منتظرم